سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تخصصی و اجتماعی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عید

    نظر

عباس آقا و شهین خانم عزیز! در تاریخ سوم عید آمدیم نبودید،نیایید نیستیم   !!

از طرف هوشنگ خان و اهل بیت  !

 

هوشنگ خان عزیز بسی متاثر و آزرده خاطر هستیم از این که آمدید ، نبودیم! احتراما به استحضار جناب عالی می رسانم اینجانب عباس آقا به همراه اهل و عیال در تاریخ هفتم عید به منزلتان هجوم خواهیم آورد .در صورت باز نشدن درب از بالای دیوار اقدام کرده و یا از مقامات قضایی مجوز ورود خواهیم گرفت  .

ارادتمند شما !عباس آقا اینا  !!

 

اقوام و خویشان گرامی   !

 مژده !مژده  !

دیگر لازم نیست زحمت کشیده و این همه راه را تا منزل ما بیایید.ما در طول تعطیلات همیشه آنلاین هستیم. برای جویا شدن از حال ما و تبریک گفتن عید کافی است به ما پی ام بدهید   .

 

اینجانب یک عدد محمد !! بدین وسیله اعلام می دارم در سال 1387 به هیچ عنوان قصد ازدواج ندارم!! لذا از دختر خانم های عزیز تقاضا می شود در روز سیزده بدر سبزه ها را به نیت کَس دیگری گره بزنند  !!

با تشکر از خودم  !!

 

خاله مریم عزیز ! خجالت بکش ! آخه هزار تومن هم شد عیدی !!

از طرف بهاره کووچوووو

 

واینک اختراعی جدید ! ویژه عید نورووووز !!

 دیگر نگران پسته های داخل آجیل نباشید. دستگاه پسته یاب آجیل !!

 

ما شما را در صه ثوط به صوی دانشگاح حدایط می کنیم! فقت کافیه صبط نام کنید!

100% تزمینی با اصاطید مجرب و کار کشته! کانون فقط برای شاگرد خرخونا نیست ، برای شاگرد خرپول ها نیز هست!!

کانون اقتصادی آمرزش

بسیار خشنود و خرسندیم  که بدین وسیله اعلام داریم فروشگاه ما  جهت رفاه حال شما مشتریان و شهر وندان عزیزدر طول ایام نوروز کلیه اجناس خود را به قیمتی مناسب و عادلانه عرضه خواهد کرد.

فروشگاه ما

 

بسیار خشنود تر و خرسندتریم !! که اعلام می نماییم واحد صنفی بالا به دلیل رعایت انصاف و احترام گذاشتن به حقوق مشتری پلمپ گردید.

کسبه همجوار


متن سنگ قبر بعضی آدم های معروف

    نظر

متن سنگ قبر بعضی آدم های معروف

متن سنگ قبر کوروش کبیر
ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر

 

 

متن سنگ قبر فردین
بر تربت پاکت بنشینم غمناک
کوهی زهنر خفته ببینم در خاک
از روح بزرگ هنریت فردین
شاید مددی به ما رسد از افلاک

 

 

متن سنگ قبر حافظ

 مژده وصل تو کو کز سر جان بر خیزم

 طایر قدسم و از دام جهان بر خیزم

 

 

متن سنگ قبر پروین اعتصامی
آنکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است

 


متن سنگ قبر فروغ فرخزاد

من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم

 


متن سنگ قبر فریدون مشیری

سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین

 


متن سنگ قبر بابک بیات

سکوت سرشار از ناگفته هاست

 


متن سنگ قبر خسرو شکیبایی
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 


متن سنگ قبر شاپور
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست......

 


متن سنگ قبر سهراب سپهری
به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

 

متن سنگ قبر منوچهر نوذری
زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

 


متن سنگ قبر وینستون چرچیل
من برای ملاقات با خالقم آماده ام
اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست

 


متن سنگ قبر اسکندر مقدونی
اکنون گور او را بس است
آنکه جهان اورا کافی نبود

 


متن سنگ قبر نیوتن
طبیعت وقوانین طبیعت در تاریکی نهان بود
خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید.....
وهمه روشن شد

 


متن سنگ قبر لودولف کولن(ریاضی دان)
3/141562353589793238462633862279088

 


متن سنگ قبر فرانک سیناترا(بازیگر و خواننده)
بهترین ها هنوز در راهند....
انسانهای بزرگ واقعا" بزرگند

 

 


متن سنگ قبر ویرجینیا وولف(نویسنده)
در برابرت خود را پر میکنم از فرار نکردن
ای مرگ.


لحظه ای تامل کنید...

    نظر

لحظه ای تامل کنید...

   

من به مدرسه می رفتم تا درس بخوانم.
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی ...
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟!

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم ...
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود ...
او هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان آدامس میفروخت !



معلم گفته بود انشا بنویسید و موضوع این بود : علم بهتر است یا ثروت ؟!
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید .
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی !
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود ...

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت ...

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید ...
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم ...
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد ...
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت ...

روزنا مه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم ...
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی ...
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !!!

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی ، کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه :
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی ،همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود ، جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ، هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم : من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی : تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است : مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود...؟!!

 


چگونه پدر میهمان های نورووزی را در بیاوریم؟!!

    نظر

چگونه پدر میهمان های نورووزی را در بیاوریم؟!!

در هنگام ورود میهمان نگران نباشید. خونسردی خود را حفظ کنید. اتفاق خاصی نیفتاده است!! این شتری است که گهگاه به هر خانه ای ممکن است سر بزند  !!

در مرحله اول شرمنده کردن میهمان یا ایجاد این حس در آن ها که گویا بد موقع مزاحم شده اند می تواند بسیار مفید باشد .مثلا بگوییم : اع اتفاقا" پیش پای شما ما هم می خواستیم بریم بیرون فلان جا !! ولی اشکالی نداره حالا بعدا" میریم!! حالا بفرمایین توو!! دم در بده!

 می توانیم به بهانه ی این که قراراست  به زودی میهمانی برایمان بیاید که بسیار رودر بایستی داریم باهاش  و این که خانه کثیف است ، جارو برقی را روشن نموده  و بیفتیم به جون منزل!

نکته مهم آن است بیشتر نیروی خود را در جاهایی متمرکز کنیم که میهمان ها نشسته اند! (جارو کردن زیر میهمان ها فراموش نشود!!)

قرار دادن پسته و فندق های در بسته در آجیل به میزان قابل توجهی از خسارت وارده به صاحب خانه کم خواهد نمود.در صورت اعتراض نمودن میهمان ها که چرا این پسته ها همه در بسته اند می توانیم بگوویم مثلا هشت به بعد باز می کنند!!!

با توجه با این که خیار میوه ای ست خوش خوراک سعی کنید فراموش کنید نمک بیارید!

داشتن بچه هایی چموش و سر تق !! که از سرو کول میهمان  ها بالا بروند تا حدود زیادی از استقامت و مقاومت میهمان ها کم خواهد نمود.

سعی کنید در مقابل میهمان ها اوج بهداشت را رعایت کنید تا از بودن در منزل شما نهایت لذت را ببرند.

اوج بهداشت:

آروغ زدن با صدای بلند!

پاک کردن مواد زائد بینی با آستین !

کردن دست درون دهان به منظور خارج کردن مواد زائد دهان و دندان! تا عمق مری و نای !!

 در صورتی که این اقدامات را انجام دادید و میهمان ها از روو نرفتند و برای شام یا نهار ماندند دیگر نه از دست ما و نه از دست شما هیچ کاری ساخته نیست.پا شید دست کنید تو جیب مبارک و از بیروون سفارش غذا بدهید!!؟ 

 

 


در 68 ثانیه به آرزوی خود برسید

    نظر

در 68 ثانیه به آرزوی خود برسید

بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند.

آنها میگویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکند.

اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند.
اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.

در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد.
68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد!؟

خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟
بسیار عالی است! امتحان کنید.
خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود.
ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...

ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم.
ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.

بدون اینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.

هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!

به راستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟!
فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد.
پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد.
فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود.
باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم.
68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم.
68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم.
68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.

کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم.
اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم.
68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم.
آن وقت میبینی که می توانی ...

satice.comi